واقعیت پارت یازده اخر

_به خدا دروغ نمیگم
گوشیم گزاشتم جلوش
_گوش کن
صدای خودش بود
_مجبورم کرد میفهمی؟
_اگه ایطوری بود خودت جلو چشام نبیخشیدیش
_جولی یه ادم خیلی ....
_میدونم میدونم
جولی همه حرفای جین و منو لیسا و کوک رو شنید که بایه پسره اومد
_جین فکر کردی بری تنها میشم؟
_نه
_بسوز چون من بدون تو یکی بهترم دارم
_خب اگه داشتی زود تر میرفتی
جین بالاخره کسی رو نداشت
منم دیگه از عشق زده شده بودم
جین رفت
من تا صبح بیدار بودم
هی کوکی و لیسا میومدن بهم میگفتن بخواب و من فقط نگاشون میکردم
دلم برای جین میسوخت
و بیشتر برای خودم
(کوک و لیسا تو یه خونه زندگی میکنن ولی جیسو هم با کوک و لیسا زندگ میکنه )

صبح


من و کوک رفتیم خرید اگه لیسا بفهمه فایده نداره میخوایم لیسا رو برای تولدش سوپرایز کنیم
کوک میخواست کادو تولد برای لیسا طلا بخره منم میخواستم بگیرم اما مجبور بودیم بریم مغازه بابای جین که جین هم اونجا بود
کوک و جین با هم حرف میزدن
من نگاشون میکردم
که جین نگاهش به من افتادو هیچی نگفت
معلوم بود خیلی ناراحته
وقتی خرید تموم شد جین خواهش کرد من بمونم
و موندم
_جین بین منو تو همه چی تموم شده
_جیسو
_😕
_لطفا جیسو من دوست دارم
(البته بگم تو مغازه نبود تو یه یجایی بود دیگه ولش کن هرجا بود مغازه و جای پر جمعیت نبود)
جین به گریه افتاد
بقلش کردم
_جین ناراحت نباش یکی دیگه پیدا میشه
_من چطوری تورو ول کنم؟چطوری فراموشت کنم؟من عاشقتم جیسو بفهم
وقتی گفت عاسقتم تو چشمام اشک جمع شد
وقتی گریه کردم گفت :((حتما میخوای بگی نه
_اما من دوست دارم ولی با اون کار
_جیسو تو رو خدا فراموشش کن
_اما
_جیسو
گریش شدید تر شد
نمیدونستم چی بگم
_باشه فراموش میکنم
سفت بغعم کرد تا تونست گریه کرد
وقتی رفت مغازشون پیش باباش منم رفتم خونه
دیدم کوک و لیسا بهم زل زدن
_هوم؟
_چرا اینقدر خوشحالی
_یعنی جین رو بخشیدی؟
_اره بخشیدم
لیسا رفت حموم
من و کوک سریع تزئین کردیم
لییا از حموم اومد بیرون ولی سوپرایز و ندید و سریع رفت اتاق
من کیک اوردم
بعد یه ربع سوپرایز شد




دو ماه بعد


دیگه مامان بابام با جین اشنا بودن
و من خیلییی خوشحال بودم چون دیگه ترکم نکرد
حالا حس عشق رو میفهمم

پارت اخر ولی طولانی
فیک بعدی درباره تهیونگ و جنیه
هنوز تصمیم نگرفتم چطوری باشه و اسمش چی باشه
بای
دیدگاه ها (۱۱)

اگه تهیونگ رو دوست داری کپی کن و پخش کن

مهم

jin

kook

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۸

بهترین دوستی ها پارت ۲و شروع کرد به فیزیک درس دادن زنگ تفریح...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط